آیهان فرشته کوچولوی مامان بابا

مسافرت مامانی

سلام گل پسرم خوبی؟ ببخشید من چند روزه وبلاگتو به روز نکردم آخه ما دو هفته ای رفته بودیم خونه مامان فاطمه پیش خاله جون ها و مامان بزرگ و بابابزرگ.از وقتی رفتیم اونجا تو خیلی تو دل مامان شیطونی میکردی. میدونم چون شلوغ کردنای  پسرخاله ها و دخترخاله هاتو میشنیدی تو هم دوست داشتی زود بیای بیرون و با ونا بازی کنی ...
23 خرداد 1392

تعیین جنسیت نی نی قشنگه

سلام عزیزم سلام مهربونم امروز١٠فروردین٩٢ روزی بود که من وبابایی بعد ازکلی منتظر گذاشتن عمه ها وخاله ها ومامان بزرگها و با اصرار  اطرافیان تصمیم گرفتیم برم سونوگرافی تا ببینم نی نی قشنگم دخمله یا پسلمه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ (ازونجایی که من وبابایی با کلی ذوق و شوق ١٦ اسفند هم سونوگرافی رفتیم اما جنابعالی به دکتر پشتتو کرده بودی آقای دکتر نتونست بفهمه پسری یا دختری بابایی هم که داشت تو مانیتور نگات میکرد فقط مشغول شیرجه زدن بودی بدون اینکه نگاهی به ما بندازی تا ببینیمت. قربونت برم الاهی بچم کمرو بود آخه) خلاصه سرتو درد نیارم سر راه باباجون واسه من یه لیوان بزرگ بستنی با موز گرفت جات خالی همشو خوردم که نی نی قشنگم توی سونوگرافی ای...
3 خرداد 1392

تولد مامان جونی

امروز تولد مامان جونی بود نی نی قشنگم هم از صبح بخاطر تولد مامانش کلی خوشحاله و  از صبح کلی تکون خوردی  باباجون هم از دیشب صلا به روی خودش نیورد که میدونه تولدمه میخواست منو سورپرایز کنه. شب که اومد خونه یه کیک خوشکل خرید  ویه شیرینی به اسم آنیل به افتخار آنیل جونم و یه دونه هم گوشی اچ تی سی واسه تولدم بهم هدیه داد ...
3 خرداد 1392

بدون عنوان

پدر دستهای تو گهواره من دو چشم تو چراغ خونه من بجزء تو از همه دنیا بریدم که عاشق تر ز تو هرگز ندیدم ببوسم پینه دستان پاکت ببوسم صورت چون قرص ماهت پدر ای قبله راه سعادت ندارم ذره ای از تو شکایت تو رو هم چون نفسها دوست دارم که جون من تویی تا بی نهایت   ...
3 خرداد 1392
1